تولد
ابتدای روزهای تیر ماه همراه با آغاز ماه رمضان بود. حس قشنگی داشتم که ابتدای بارداریم تو محافل ماه محرم سپری شد و زیارت عاشوراهایی که در اول صبح هر روز در مسجد اداره ام برگزار می شد . و روزهای آخر بارداریم در ابتدای ماه رمضان...
مجید استرس زیادی داشت، شب قبلش خودمم نخوابیده بودم... صبح ساعت چهار بعد از اذان صبح دنبال مامانم رفتیم. کارای پذیرش را حوالی ساعت شش صبح در بیمارستان مصطفی خمینی تهران انجام دادیم و ساعت هشت صبح تونستم پسرم را ببینم پسر تپلی و سفید با وزن 3600 و قد 51
یادمه اون شب را هم بیدار بودم..روز و شب قشنگی بود. بابا مجید هم تو بیمارستان خوابید. یک فصل جدید خاطره انگیز در زندگیم...خدا یا شکرت که پسرم صحیح و سالم است. دوستت دارم خدای مهربان
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی